جدول جو
جدول جو

معنی پیس پیسی - جستجوی لغت در جدول جو

پیس پیسی
پوست نازک بهاره ی درخت که برای گرفتن پیوندک به کار رود، سوتک
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

گره درگره، خم اندرخم، شکن برشکن، کنایه از ناز بسیار و سرکشی معشوق:
شاه چون دید پیچ پیچی او
چاره گر شد به بدبسیچی او،
نظامی،
ز پیچ پیچی و شیرینیت عجب نبود
که روزگار ز تو شکل نیشکر سازد،
مجیر بیلقانی
لغت نامه دهخدا
پی پیش، گربه در تداول کودکان
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیش پیشی
تصویر پیش پیشی
بید مشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی پیشی
تصویر پی پیشی
گربه
فرهنگ لغت هوشیار
مچاله، درهم پیچیده
فرهنگ گویش مازندرانی
فرزندی که پس ازمرگ پدر زاده شود
فرهنگ گویش مازندرانی
قمیش سرنا که آواری اصلی سرنا از آن است، بخشی از ساقه ی جو.، گونه ای گنجشک دم دراز و کوچک که از انگلهای درختان تغذیه کند
فرهنگ گویش مازندرانی